پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
حجت‌الاسلام والمسلمین عبداللهیان

حوزه/ روحانیت و حوزه‌ها تقریباً دارند از اندیشه انقلابی فاصله می‌گیرند و اندیشه‌های مقدس‌مآبانه فرصت رشد پیدا می‌کند؛ به‌خاطر این‌که بودجه‌های دولتی صرف مراکزی می‌شود که به سمت و سوی انقلاب نمی‌روند؛ بلکه به سمت و سوی نان‌آوری و فردی‌کردن دین می‌روند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، سوم اسفند سال ۱۳۶۷ بود که امام راحل، در اواخر عمر شریفشان، منشور روحانیت را صادر و انتظاراتشان از روحانیت و حوزه‌های علمیه را بیان فرمودند. در سالروز صدور این منشور با حجت‌الاسلام والمسلمین محمد عبداللهیان محقق و پژوهشگر حوزوی  به گفت‌وگو نشستم و نظراتش را درباره‌ی این منشور جویا شدم. او می‌گوید: این منشور از سوی کسانی و جریاناتی که این خطاب به ضررشان بود، مورد غفلت واقع شد. او در مورد وضعیت کنونی روحانیت معتقد است: روحانیت و حوزه‌ها تقریباً دارند از اندیشه انقلابی فاصله می‌گیرند و اندیشه‌های مقدس‌مآبانه فرصت رشد پیدا می‌کنند؛ به‌خاطر این‌که بودجه‌های دولتی صرف مراکزی می‌شود که به سمت و سوی انقلاب نمی‌روند؛ بلکه به سمت و سوی نان‌آوری و فردی‌کردن دین می‌روند.

ذهنیت شما در زمانی که این منشور توسط حضرت امام صادر شد، نسبت به آن چه بود؟

آن وقت که حضرت امام(ره) این منشور را بیان داشتند، ذهنیت من این بود که این منشور نقطه عطفی در حوزه‌ها خواهد شد و در واقع، این منشور مرز جدایی اندیشه امام(ره) از سایر جریان‌­های فکری، حوزه­‌های علمیه و روحانیت تلقی خواهد شد. آن موقع ما جوان­ بودیم و برایمان خیلی جالب بود و کارهایی هم برای مجسم ساختنِ محتوای آن منشور انجام دادیم. در آن زمان  یک راهپیمایی هم از مسجد امام حسن(ع) تا فیضیه انجام شد و جمعی از طلاب بیانیه‌ای دادند که باید برای این منشور فعالیت کرد و راهکارهای عملی برای آن به میان آورد. عده‌­­ای می‌­گفتند برداشت ما از این راهپیمایی این است که پیام امام(ره) را از مسجد امام تشییع و در فیضیه دفن کردند و احساس می­‌شد که چون این منشور به ضرر بعضی جریان­‌هاست، آن را جدی نمی­‌گیرند. بنده درمجموع زیاد تمایلی به مصاحبه ندارم؛ اما وقتی شما موضوع مصاحبه را گفتید، خوشحال شدم از ابتکار سایت شما؛ و این نقد و سؤال هم به ذهنم رسید که چطور مؤسساتی که به اسم حضرت امام(ره) هستند، این پیام را مغفول گذاشته‌­اند و هیچ صحبتی از آن نمی‌­کنند. این اولین باری است که دارم می­‌شنوم، مجموعه­‌ای مثل شما، به این منشور توجه کرده است. به‌نظرم باید محور حوزه­‌ها و طلبه‌های انقلابی بر این منشور باشد؛ چرا که این منشور می‌­تواند مانیفست، دستورالعمل و اساس‌نامه‌­ای باشد برای حرکت روحانیون به سمت اهدافی که متأسفانه می‌­بینیم به فراموشی سپرده شده است. علت این‌که چرا و چطور فراموش شده، به‌نظرم این است که خطاب این پیام غالباً به کسانی مربوط می‌شود که از این منشور سودی نمی‌برند و به ضررشان است.

جرج جرداق نویسنده مسیحی لبنانی، مقایسه‌­ای دارد بین دو کلام در باب آزادی از حضرت امیر(ع) و خلیفه دوم. حضرت امیر(ع) می‌­فرماید:«و لا تکن عبد غیرک فقد جعلک الله حرا»؛ یعنی بنده غیر نشوید و آزاده باشید؛ چرا که خداوند شما را آزاد آفریده است. ولی خلیفه دوم خطاب به رؤسای قبایل می­‌گوید: «استعبدتم الناس»؛ شما مردم را به بردگی گرفته‌­اید؛ رها کنید مردم را. جرج جرداق مقایسه‌ای بین این دو کلام انجام داده است و می‌خواهد بگوید ببینیم کدام‌یک از این دو کلام ضمانت اجرایی دارد و می‌­تواند عملی شود و افراد جامعه از آن پشتیبانی می‌کنند. خطاب حضرت علی(ع)، به مردم و بندگان است؛ ولی خطاب خلیفه دوم، به رؤسای قبایل است و به آن‌ها می‌­گوید شما چرا این‌ها را بنده گرفته‌­اید. روی سخن حضرت امیر(ع) به کسانی است که از این سخن نفع می‌­برند؛ ولی خطاب خلیفه دوم به کسانی است که از اطاعت آن متضرر می‌شوند. لذا جرج جرداق می‌گوید خطاب امیرالمومنین(ع) همیشه در طول زمان زنده می‌­ماند و شعاری خواهد بود جلوی چشم توده­‌ها و خلق‌­های در بند؛ و خود آن‌ها بهترین پشتیبان در راه عملی‌شدن هستند.

امام(ره) با این منشور، روحانیت را به رشد و تکامل و ترقی فرا خواندند و می‌خواستند روحانیت کور و کر نباشند و از وضعیت نامطلوب نجات یابند. لذا به‌­نظرم این منشور از سوی کسانی و جریاناتی که این خطاب به ضررشان بود، مورد غفلت واقع شد؛ با این‌که باید برای این منشور نشست‌ها گذاشت تا متفکران برای عملی‌ساختن آن راهکار ارائه دهند و مقاله و کتاب برای آن بنویسند.

از این جا برمی‌گردیم به فرمایش حضرت امام خمینی(ره)؛ ایشان وقتی این فرمایش را فرمودند (منشور روحانیت)، از سوی کسانی مورد فراموشی واقع شد و به آن بی‌اعتنایی کردند که از اطاعت آن ضرر می­‌دیدند. ایشان با این منشور، روحانیت را به رشد و تکامل و ترقی فرا خواندند و می‌خواستند روحانیت کور و کر نباشند و از وضعیت نامطلوب نجات یابند. لذا به‌­نظرم این منشور از سوی کسانی و جریاناتی که این خطاب به ضررشان بود، مورد غفلت واقع شد؛ با این‌که باید برای این منشور نشست‌ها گذاشت تا متفکران برای عملی‌ساختن آن راهکار ارائه دهند و مقاله و کتاب برای آن بنویسند.

به نظر حضرت­عالی در آن زمان چه فضایی حاکم می­‌شود که امام دست به قلم می‌­برند و آن منشور را صادر می­‌فرمایند؟ آیا واقعه خاصی در حال وقوع بوده است؟

این منشور، نتیجه یک عمر تجربه و روشن‌بینی بوده است؛ یعنی اظهاراتی که ایشان در آن منشور دارند، حاصل تجربه و شناخت بیش از ۵۰ سال­ ایشان از فضای حوزه و روحانیت بود؛ منتها گویی تا آن موقع هنوز فرصت مناسبی برای اظهارشان نبوده و فایده‌ای هم نمی­‌دیده‌اند؛ اما وقتی جمهوری اسلامی ایجاد شد و ایشان قدرت را در دست خود دیدند، آنگاه دردها را اظهار کردند و درمان آن را هم  در این منشور نشان دادند. در واقع این منشور حاصل یک رخداد تاریخی نبوده؛ بلکه حاصل تجربه و شناخت امام(ره) از دوران جوانی ایشان در مسائل مختلف بوده است. برای نمونه، نامه امیر المؤمنین(ع) به مالک اشتر که همه آرمان‌های پیامبران و قرآن کریم در آن مشاهده می­‌شود، محصول و بازتاب ۲۵ سال خانه‌نشینی حضرت بعد از پیامبر(ص) و اشکال‌‌هایی است که در حکومت دیده بود و ایده­‌آل‌­هایی که حضرت در ذهنشان داشته‌اند­. آن حضرت این تجربیات را جمع می‌کنند و یک‌دفعه آن را در نامه‌ای به مالک آشکار می‌سازند. لذا به  نظرم، منشور روحانیت مثل همان نامه مالک اشتر است که بعد از سالیان سال حضرت امام(ره) این اشکالات و مطالبی که دیده بودند و زمینه اظهار آن‌ها را نداشته­‌اند، در این منشور اظهار کردند. این‌طور نبوده که مثلاً امشب در جبهه حمله می‎کنند و فردا ایشان بیانیه می‌دهد. این منشور شجره طیبه‌­ای است که از جوانی امام(ره) و آموختن تجربه‌ها و دیدن مسائل روحانیت به دست آمده است.

این منشور بندهای مختلفی دارد؛ به‌­نظر شما الآن کدام بند از این منشور، اولویت بیش‌تری برای اجرایی‌شدن دارد؟

بندهای اساسی و پایه‌ای در این منشور روحانیت وجود دارد؛ و لکن به‌نظر این‌جانب بند مربوط به روحانیون مقدس‌مآب، در اولویت و بسیار مهم؛ چرا که اساس کار انقلاب و روحانیت، دین و قرآن است و اگر ما از دین اسلام یک برداشت اجتماعی، مردمی و همگانی داشته باشیم، قاعدتاً مردم هم به همان طرف سوق داده می‌­شوند و بدنه روحانیت هم به همان سمت و سو می‌­آید. اما اگر ما یک برداشت فردی داشته باشیم و افق دینی و چشم‌اندازمان از دین، فردی باشد و به سرنوشت و ناراحتی دیگران اهتمام نکنیم و سرمان در لاک خودمان باشد، آن وقت قطعاً حساسیت و شهامت افراد، نسبت به سرنوشت انسان‌های دیگر و فرهنگ شهادت و تلاش و فداکاری از جامعه سلب می‌­شود.

منظور شما از فردیت چیست؟ آیا منظورتان روحانیونی‌­اند که اجتماع و خواست مردم را درنظر نمی­‌گیرند و احکام و نظراتی صادر می‌­کنند، فارغ از توجه به مردم و خواسته‌­های ایشان؟

بله؛ منظورم همین است. وقتی شما در لاک خود فرو بروید، بیش‌ترین اهمیت را، برای خودتان می‌دهید. اگر شما به سرنوشت دیگران نباشید و به جهاد، ایثار و شهادت اهتمام نداشتید، فردی، غیر اجتماعی بار می‌­آیید. اگر جامعه دینی ما فردی بار آمد و حساسیتی روی اجتماع و سرنوشت خودش نداشت و متحجران یا مقدس‌مابان هم فرصت پیدا کردند، در آن صورت امر و نهی آن‌ها مردم را پس و پیش می‌کند؛ آن‌­وقت جنبه اجتماعی دین را از دست می­‌دهیم و سرنوشت و اداره جامعه‌­مان به دست کسانی می‌افتد که ابداً به دین و مردم اعتنایی ندارند.

بعضی وقتی می­‌گویند شما دارید از انقلابی‌­گری فاصله می­‌گیرید، منظورشان این است که مثلاً از دولت­‌ها فاصله می­‌گیرید یا از فلان‌اندیشه فاصله می­‌گیرید. ما از این افراد می‌­پرسیم با معیار شما، چه کسانی انقلابی­ هستند؟ کسانی را نشان می­‌دهند که انسان­‌های متملق و چاپلوس هستند و بزرگ‌شدن­شان، به­‌خاطر چاپلوسی­شان و نزدیک‌شدن به قدرت و جاه و مقام است.

شما به تاریخ اسلام نگاه کنید؛ در جنگ‌­های امیرالمؤمنین(ع) تلخ‌ترین و کشنده‌ترین جنگ، جنگ با خوارج بوده است. خوارج از متدین‌­ها بودند و جای مهر روی پیشانی­شان بود و البته همان کسانی هم بودند که حضرت امیر(ع) را به شهادت رساندند. حضرت، به­‌دست معاویه شهید نمی‌­شود؛ بلکه به دست همین مقدس‌مآب‌­های خوارج شهید می‌شود. جایی که دین­داری و ایمان زیاد باشد، اما بینش و عقل کم باشد، بیش‌ترین خطر جامعه را تهدید می‌کند. چنین اشخاصی کسانی هستند که روی مواضع خشک خودشان می‌­ایستند؛ در حالی که دین را متوجه نشده‌­اند و به خیال خودشان روی ایمان­شان فداکاری می‌­کنند؛ ولی در نهایت باعث از بین رفتن دین می‌­شوند. به نظرم بعد از چهل سال که از انقلاب می‌­گذرد، روحانیت و حوز‌ه‌­ها تقریباً دارند از اندیشه انقلابی فاصله می‌­گیرند و اندیشه‌­های  مقدس‌مآبانه فرصت رشد پیدا می­‌کنند؛ دلیل آن هم این است که بودجه‌های دولتی صرف مراکزی می‌­شود که به سمت و سوی انقلاب نمی‌­روند؛ بلکه به سمت و سوی نان‌­آوری و فردی‌کردن دین حرکت می‌کنند.

این مسأله‌­ای که به نظر شما مهم رسیده و فکر می‌­کنید ممکن است حوزه­‌ها را تهدید کند، جای تأمل دارد؛ چرا که به تعبیر آیت‌­الله‌العظمی شبیری، قرار است روحانیت با همین مردم، دین خدا را پیاده کند.

مردم‌مداری بسیار مهم است. یک وقتی توجه به مردم، دکان و دستگاه است و به وسیله آن کسی که جاه و مقامی دارد، می‌­خواهد مردم را راضی نگه دارد که جاه و مقامش از این رهگذر محفوظ بماند؛ این کار، مربوط به دولت است. اما یک وقتی، پای بینش، دلسوزی، عقیده و ایمان در میان است؛ این کار روحانیت است که به این مطلب عقیده داشته باشد که باید به مردم خدمت کند و خدمت به مردم در رأس امور است و سعی بکند دیگران را هم با این بینش آشنا کند. مثالی می‌زنم؛ اجتماعی‌­ترین و عالی‌ترین کتابی که در باب اسلام اجتماعی و سیاسی نوشته شده و اسلام را به‌عنوان دین اجتماعی و سیاسی مطرح  می‌کند، کتاب وزین و کم‌نظیر «الحیاة» علامه محمدرضا حکیمی و برادران ایشان است. برای این کتاب دوازده جلدی، سه عالم و دانشمند، چهل‌سال وقت گذاشته­‌اند. به‌نظرم چنین کتابی از موضع اسلام اجتماعی سیاسی تا حالا نوشته نشده است و همان دست‌هایی که منشور امام را مهجور می­‌کنند و در زاویه قرار می‌­دهند، اجازه نمی‌­دهند این کتاب نیز مطرح شود. این‌ها همان کسانی‌­اند که می­‌بینند این فکر و اندیشه به ضررشان است. در عظمت این کتاب همین بس که می‌خواستند آن را در کویت چاپ کنند و ممیزی آن‌جا مانع شد و نوشت: این کتاب حمله می‌کند به سرمایه‌داری مثل حمله شیر برگوسفند. همین جمله، بهترین تقریظ برای این کتاب است. لذا به ­نظرم می‌­رسد که این کتاب هم حمله‌­ای می‌کند به دین‌داری فردی؛ مثل حمله شیر به گوسفند. اگر جلد نهم کتاب «الحیاة» را نگاه کنید، می‌­بینید که ۱۱۰ خصلت برای حکومت اسلامی در آن‌جا ذکر شده است؛ که این خود خط بطلانی است بر بسیاری از بدنه‌های اجرایی که ما الآن به‌­عنوان حکومت اسلامی داریم. اگر این اصول حکومت‌داری را به‌عنوان دیدگاه شیعه، به هر جای جهان اسلام و یا حتی کشورهای غیر اسلامی ببریم و بگوییم این اصول ماست، بسیاری در عمل، پیرو ما می‌­شوند. به همین جهت است که کتاب­‌هایی هم که در مسائل اجتماعی اسلام است، ترویج نمی‌­شوند و باز به همین خاطر است که ما کم‌کم داریم از مسائل اجتماعی اسلام فاصله می­‌گیریم و مسائل فردی دارد اهمیت پیدا می‌­کند و این خطر آینده روحانیت و حوزه است.

شما تعبیر انقلابی‌گری حوزه و روحانیت را به‌کار بردید. انقلابی‌­گری، واژه­‌ای است که این روزها مسئولان محترم حوزه و برخی از روحانیون شناخته‌شده هم بر آن تأکید می‌­ورزند و طلّاب را به انقلابی‌بودن و فاصله‌نگرفتن از تفکر جدایی دین از سیاست دعوت می­‌کنند. آیا انقلابی‌­گری‌­ای که شما بر آن تأکید می­‌کنید، همان انقلابی‌­گری مد نظر این آقایان است؟

انقلابی‌­گری، یعنی مردم­‌گرایی؛ یعنی دلسوزی برای مردم. این غیر از نوکرمآبی است. بعضی وقتی می­‌گویند شما دارید از انقلابی‌­گری فاصله می­‌گیرید، منظورشان این است که مثلاً از دولت­‌ها فاصله می­‌گیرید یا از فلان‌اندیشه فاصله می­‌گیرید. ما از این افراد می‌­پرسیم با معیار شما، چه کسانی انقلابی­ هستند؟ کسانی را نشان می­‌دهند که انسان­‌های متملق و چاپلوس هستند و بزرگ‌شدن­شان، به­‌خاطر چاپلوسی­شان و نزدیک‌شدن به قدرت و جاه و مقام است. این که انقلابی­گری نیست؛ انقلابی­گری یعنی مردم­‌داری، زندگی مردمی داشتن و دلسوزی برای مردم. از مردم فاصله‌گرفتن که انقلابی‌­گری نیست. انقلابی‌­گری حوزه در نظر ما این است که حوزه‌ها باید به سمت مردم‌گرایی برای تحقق امر خدا بروند؛ باید به درد مردم برسند؛ باید مردم را در محور انقلاب نگه دارند. نمی‌­توان گفت فلانی دارد از انقلاب جدا می‌شود و انقلابی نیست؛ چون نظر خوشی با فلان‌مقام ندارد.

به نظر شما چه راهکارهایی برای تحقق آن دسته از بندهای منشور روحانیت که اولویت دارند، وجود دارد؟

واقعیت این است که اجرای راهکارها دست ما نیست. ضمن این‌که مقداری از راهکارها را هم از دست داده­‌ایم؛ به عبارت دیگر، توان در جایی است که ادراک در آن‌جا، کم‌تر است. این مسأله‌ای مهم و ریشه‌­ای است. مثالی می‌زنم تا منظورم بیش‌تر مشخص شود؛ وقتی درجامعه­‌ای، دائم سراغ مداحان می­‌روند ـ منظورم، مداح اهل­‌بیت(ع) نیست؛ بلکه منظورم مداحی است که فقط اسمش مداح است ـ و چنین فردی، ارزشش از صد دانشمند بیش‌تر است، شما توقع دارید در آن جامعه پیشرفت باشد؟ این زیبنده‌­ی یک جامعه نیست که یک فرد متملق بی‌سواد، از صد انسان محترم، با ارزش­‌تر باشد؛ تا حدی که حاضرند صد انسان را منزوی کنند تا او را روی کار بیاورند. در چنین جامعه‌­ای نمی­‌شود توقع پیشرفت داشت. بنده ناامید نیستم؛ ولی واقعیت این است.

به‌عنوان فردی دلسوز راهکارتان چیست؟

یکی از راهکارهایی که با برخی هم مطرح کرده‌­ام این است که مهم‌­ترین عنصر روحانیت که طیّ آن با مردم ارتباط جدی و عمیق برقرار می‌­کند، تبلیغ است. منبر و تبلیغ، یادگار پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) و تنها جایی است که مردم از دل و جان به حرف مبلّغ گوش می­‌کنند و دل می‌­دهند و احساسات پاک­شان را بروز می‌­دهند. راجع به اهمیت منبر و تبلیغ، یکی از بزرگان می­‌گفت وقتی منزل مرجع تقلیدی می­‌روید و می‌بینید شخصی روی منبر است و صحبت می­‌کند، بیش‌ترین کسی که به حرف­‌های آن شخص گوش می‌کند، خود مرجع تقلید است؛ چون او چه‌بسا وقت مطالعه‌­های این شکلی را ندارد و به استفتائات و مراجعات می­‌پردازد و نمی‌­تواند مثلاً تاریخ بخواند. پس همه­‌ی افراد پای آن منبر، از آن مرجع گرفته تا یک مخاطب عادی، تحت تأثیر سخنان آن سخنران قرار می‌گیرند. این اهمیت منبر و تبلیغ است. حال سؤال من این است که ما واقعاً برای سامان­‌د‌‌هی همین تبلیغ، چکارکرده‌­ایم؟ اگر ما می‌­آمدیم همین را سامان­دهی و انسان­‌هایی تربیت می­‌کردیم که خرافات به مردم تحویل ندهند و آن‌ها را واقعاً معتقد بار بیاورند، وضعمان خیلی بهتر بود. به نظرم، این راهکاری است برای آن قسمت از منشور حضرت امام(ره) که عرض کردم برای روحانیت امروز اولویت دارد. اگر مبلّغان را می‌­توانستیم ایده‌­آل بار بیاوریم و نمی‌گفتیم شما به صرف خواندن رسائل و مکاسب و صرف و نحو بیایید بروید تبلیغ، وضعیت جامعه و روحانیت، بهتر می‌­بود. اگر ما برای مبلغین، دوره‌­های تبلیغی می‌­گذاشتیم و حر‌ف‌­های صحیح را به آ‌ن‌ها می‌­گفتیم، آیا در آن صورت این‌ها نمی‌توانستند یک انقلابی در جامعه ایجاد کنند و فکر مردم را رشد بدهند؟ مردم با رادیو و تلویزیون متدین نمی‌­شوند؛ اگر قرار بود با این‌ها متدین شوند، در این چهل سال شده بودند. در تمام خانه­‌ها مردم تلویزیون نگاه می‌­کنند و در تمام مقاطع تحصیلی هم که مسائل و کتب دینی داریم؛ آیا با محصولات این‌ها جامعه متدین شده؟ دین‌داری پای منبر درست می‌شود؛ چون دین با اکراه سازگاری ندارد و آن کسی هم که دین‌دار شد، به همان مقداری است که به دنبال دین‌داری با اختیار حرکت کرده و انتخاب نموده است. لذا هر رسانه‌ای با انتخاب انسان همراه باشد تأثیر آن بیش‌تر خواهد بود. منبر چون اختیاری است اثر دارد؛ شخص با اختیارخودش پای منبر می‌رود. رسانه اجباری در این مورد جواب نمی­‌دهد؛ چه تلویزیون باشد، چه رادیو و چه کلاس درس. اگر ما مسأله تبلیغ را سامان­دهی می‌­کردیم، به‌­نظر می‌­توانستیم دگرگونی­‌ای در بدنه جامعه از حیث فکر و اندیشه ایجاد کنیم.مردم اگر قرار بود با رادیو و تلویزیون متدین شوند، در این چهل سال شده بودند. در تمام خانه­‌ها مردم تلویزیون نگاه می‌­کنند و در تمام مقاطع تحصیلی هم که مسائل و کتب دینی داریم؛ آیا با محصولات این‌ها جامعه متدین شده؟ دین‌داری پای منبر درست می‌شود؛ چون دین با اکراه سازگاری ندارد و آن کسی هم که دین‌دار شد، به همان مقداری است که به دنبال دین‌داری با اختیار حرکت کرده و انتخاب نموده است. لذا هر رسانه‌ای با انتخاب انسان همراه باشد تأثیر آن بیش‌تر خواهد بود. منبر چون اختیاری است اثر دارد.

کسانی که می‌­خواهند فکر و عملی را درجامعه­‌ای جا بیندازند، می‌­گویند ما باید روی دو قشر جوانان و بانوان تکیه کنیم. اگر ما توانستیم این دو قشر را با یک اندیشه آشنا کنیم، قضیه تمام است و ما کل جامعه را می‌توانیم پیرو خود گردانیم. حالا ما اگر بتوانیم کاری کنیم که مبلّغ­‌های توانمند بتوانند با این دو قشر، ارتباط فکری برقرار کنند، می‌توانیم در جامعه انقلاب و رشد و تکامل فکری ایجاد کنیم.

بنابراین سامان­دهی امر تبلیغ بسیار مهم است و یکی از راهکارهای آن هم مناسب‌سازی کلام با مخاطب است. مبلغین ما باید بدانند جوانان و بانوان به چه می­‌اندیشند و دغدغه آن‌ها چیست. ما نباید آنان را در قالب خودمان بیاوریم؛ بلکه باید ببینیم آن‌ها در چه روندی هستند. شما اگر جامعه‌شناسی و روانشناسی به روحانی و مبلّغتان یاد دادید، درست تبلیغ می‌­کند. لذا اگر تبلیغ سامان­‌دهی شود، بسیاری از نابسامانی­‌هایی که ما امروزه با آن درگیر هستیم، از بین خواهد رفت. تا آن­‌ وقتی که این مسأله سامان نگیرد، روحانیت با این دو قشر در ارتباط نخواهد بود و بیگانه تلقی خواهد شد. البته باید بدانیم که همه جامعه، آن‌هایی نیستند که با ما همفکر و در یک جهت هستند؛ بلکه برخی از جامعه را همان‌­هایی تشکیل می‌دهند که گاهی می‌بینیم بر خلاف ما فکر می‌کنند؛ ما آن‌ها را هم باید ببینیم؛ هیچ‌­کدام از آن‌ها با خدا، قرآن و اهل­‌بیت(ع) دشمنی ندارند؛ همه عاشق دینند؛ مشکل این است آن‌چه که ما می‌­گوییم، چیزی نیست که دین می‌­خواهد.

منبع: مباحثات

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha